درباره طرحواره گرفتار و تحویل نیافته و درمان آن

خویشتن تحول نیافته یا گرفتار

هویت افرادی که طرحواره‌ی خود تحویل نیافته و گرفتار را دارند رشد نکرده است و در عوض آن‌ها هویت یکی از افراد مهم زندگی خود را ضبط و ذرونی‌سازی کرده‌اند. آن‌ها همیشه منتظر نظرات شخصی هستند که هویت او را ضبط کرده‌اند یا به اصطلاح گرفتار او شده‌اند. این افراد نمی‌توانند بدون کسب تایید از شخصی مورد نظر کاری را انجام دهند. تصمیم‌گیری مستقلانه برای آن‌ها معنایی ندارد. اینطرحواره باعث ایجاد ارتباط عاطفی بسیار شدید و نزدیک با یکی از مراقبین یا افرادمه زندگی می‌شوند به گونه‌ای که فردیت فرد از دست می‌رود و نمی‌تواند برای خودش هویت مستقلانه‌ای را در نظر بگیرد. احساس پوچی و سردرگمی و یا بی هدفی از ویژگی‌های این طرحواره است.

ارتباط عاطفی شدید و نزدیکی بیش از حد با یکی از افراد مهم زندگی (اغلب والدین)، به قیمت از دست دادن فردیت یا رشد اجتماعی طبیعی غالباً اعتقاد بر این است که هیچ یک از این افراد گرفتار، بدون حمایت دیگری، قادر به ادامهٔ زندگی نبوده یا نمی توانند شاد باشند. فردی که چنین طرحواره ای دارد ممکن است احساس کند وجودش در دیگران ادغام شده و هویت جداگانه ای ندارد. این طرحواره اغلب به صورت احساسی پوچی و سردرگمی، جهت نداشتن و بی هدفی و یا در موارد شدید به صورت شک و تردید در موجودیت و ساختار وجودی فرد بروز میکند۔

 

سیمای بالینی طرح واره خویشتن تحول نیافته یا گرفتاری

  • وقتی این بیماران وارد فرآیند درمان می شوند، اغلب آن قدر در شخصیت افراد و زندگی شان ذوب شده اند که به خودشان و نه درمانگر، نمی توانند به طور واضح بگویند ریشه هویت بیمار کجاست و چه قدر گرفتار هویت دیگران هستند.
  • این فرد معمولا یکی از والدین یا نماد والدین است نظیر همسر، رئیس با بهترین دوست. بیمارانی که این طرح واره را دارند، رابطه هیجانی بسیار نزدیکی با نماد والدین دارند به گونه ای که از فردیت یابی کامل و رشد اجتماعی طبیعی آنها جلوگیری می کند ( یکی از این بیماران که گرفتار شخصیت مادرش شده بود، برای درمانگر توضیح داد که چگونه مادرش تلاش میکرده او را از ازدواج منصرف کند. مادرش به وی می گفت: “پسرم، من می دانم که چه چیزی به صلاح توست. علاوه بر این، من بیشتر از هر زنی، تو را دوست دارم و به تو عشق می ورزم “.)
  • بسیاری از این بیماران معتقدند بدون حمایت مداوم از سوی نماد والدین نمی توانند به زندگی خود ادامه دهند و به همین دلیل شدیدا به دیگران نیازمندند. آنها احساس تعلق خاطر شدیدی به نماد والدین دارند به گونه ای که فکر میکنند در روح در یک بدن هستند.
  • بیماران ممکن است احساس کنند می توانند ذهن طرف مقابل را بخوانند یا این که بدون سؤال کردن از طرف مقابل، بدانند او چه احساسی دارد.
  • آنها معتقدند که تعیین هرگونه مرز ارتباطی با نماد والدین اشتباه است و هرگاه این کار را انجام می دهند، دچار احساس گناه می شوند. آنها تمام آرزوها و اسرار خود را به طرف مقابلشان میگویند و انتظار دارند، آنها نیز همین کار را بکنند، چنین افرادی احساس می کنند در شخصیت نماد والدین ذوب شده اند و ممکن است احساس درماندگی کنند.
  • ویژگی هایی که مطرح شد، مربوط به بخش گرفتار این طرح واره هستند. علاوه بر این، خود تحول نیافته نیز بخش دیگری از این طرح واره است، یعنی فقدان هویت فردی که بیماران اغلب آن را به صورت احساس پوچی تجربه می کنند.
  • این بیماران اغلب احساسی را که نسبت به خودشان دارند از دست می دهند، زیرا برای پیوند با نماد والدین ناگزیر بوده اند از هویت خودشان صرف نظر کنند.
  • بیمارانی که خود تحول نیافته دارند، فکر میکنند در یک دنیای بی در و پیکر غرق شده اند. آنها نمی دانند کی هستند و چه تمایلاتی دارند. این بیماران استعداد و ویژگی ممتازی را در خود پرورش نداده اند و از استعدادهای طبیعی شان نیز بهره ای نبرده اند.
  • این کارها معمولا برای آنها پیامدهای مثبتی به دنبال دارد و دوست دارند این کارها را انجام بدهند. بیمارانی که این بخش از طرح واره در آنها افراطی است، ممکن است نسبت به وجود واقعی شان شک کنند.
  • گرفتار و خودتحول نیافته، بخش هایی از یک طرح واره اند که اغلب با یکدیگر همپوشی دارند، اما ممکن است همیشه این طور نباشد. بیماران می توانند بخش خودتحول نیافته را بدون بخش گرفتار داشته باشند. بعد خود تحول نیافته بنا به دلایلی، مانند اطاعت، ممکن است بیشتر از بعد گرفتار به وجود آید.
    به عنوان مثال، بیمارانی که در دوران کودکی تحت سلطه دیگران بوده اند، ممکن است هیچ وقت به هویت مستقلی دست نیابند، زیرا همیشه تحت فشار بوده اند تا هرچه را که والدین پرتوقعشان می گویند، انجام دهند. با این وجود، بیمارانی که گرفتار یکی از والدین یا نماد والدین شده اند، تقریبا همیشه خود تحول نیافته را به عنوان پیامد این کار به همراه داشته اند. عقاید، علاقمندی ها، انتخاب ها و اهداف آنها صرفا نشانگر شخصی است که با او ارتباط خیلی نزدیکی دارند.
  • آنها فکر می کنند، زندگی نماد والدینشان واقعی تر از زندگی خودشان است: در حقیقت نماد والدین، ستاره ای است که آنها دنباله آن هستند. به همین ترتیب، بیمارانی که خود تحول نیافته دارند، ممکن است رهبران قدرتمندی را انتخاب کنند تا بتوانند خودشان را در آنها گرفتار کنند.
  • رفتارهای معمول این بیماران عبارتند از تقلید از رفتارهای نماد والدین، صحبت کردن و فکر کردن در مورد آنها، تماس مداوم با نماد والدین و واپس زنی تمامی افکار، احساسات و رفتارهایی که با افکار، احساسات و رفتارهای نماد والدین تفاوت دارند. وقتی بیماران تلاش می کنند از فردی که گرفتارش شده اند به طریقی جدا شوند، به شدت دچار احساس گناه می شوند.

 

اهداف درمان تله خویشتن تحول نیافته یا گرفتاری

  • هدف اصلی درمان، کمک به بیماران برای بیان خویشتن طبیعی شان ۔ تمایلات، عقاید، تصمیم ها، ذوق و استعدادهای طبیعی شان است و نیز تلاش برای این که خویشتن واقعی شان را سرکوب نکنند و فقط هوت نماد والدینی را که گرفتارش شده اند، اتخاذ ننمایند. بیمارانی که طرح واره آنها با موفقیت درمان شده باشد، چندان بر نماد والدین تمرکز نمی کنند و خودشان به عنوان محور زندگی شان قرار میگیرند.
  • آنها زیاد بر نماد والدین متمرکز نمی شوند و از شباهت ها و تفاوت های خود با نماد والدین آگاه می شوند. مرزهایی را با نماد والدین مشخص می کنند و هویت کاملی برای خودشان انتخاب می کنند. هدف درمان برای بیمارانی که در بزرگسالی از روابط بین فردی نزدیک اجتناب می کنند تا گرفتار کسی نشوند، این است که آنها را تشویق کنیم روابطی را با دیگران برقرار کنند که نه زیاد گرفتار این افراد شود و نه این که از آنها خیلی فاصله بگیرد.

 

راهبردهای مهم درمانی تله خویشتن تحول نیافته یا گرفتاری

  • یکی از تکلیف خانگی، این است که از بیماران خواسته شود انواع موسیقی، فیلم، کتاب یا دیگر فعالیت های لذت بخش خود را یادداشت کنند. علاوه بر این، شباهت ها و تفاوت های خود با افراد مهم زندگی را بر روی کاغذ ثبت کنند.
    راهبردهای رفتاری به بیماران کمک میکنند تا طبق تمایلات خودشان عمل کنند، حتی وقتی این تمایلات با تمایلات نماد والدین فرق دارد. علاوه بر این، راهبردهای رفتاری به بیماران کمک میکنند تا دوستان و همسری را انتخاب کنند که باعث گرفتاری آنها نشوند. معمولا این بیماران، همسر قدرتمندی را انتخاب می کنند و خودشان را در زندگی او غرق می نمایند. در واقع شریک زندگی به عنوان نماد والدین درنظر گرفته می شود.
  • راهبردهای رفتاری به بیماران کمک میکنند تا تمایلات و استعدادهای طبیعی شان را بشناسند. بیماران فهرستی از تجاربی که برای آنها ذاتا لذت بخش است، تهیه می کنند و آنها را به عنوان “آزمایش رفتاری انجام می دهند.
  • بیماران در قالب تکنیک های تجربی، می توانند خودشان را در تصویرسازی هاي، جدا از نماد والدین تصور کنند. بیماران لحظاتی از دوران کودکی را در ذهن خود مرور میکنند که با والدین اختلاف نظر داشته و احساسشان متفاوت از آنها بوده است. آنها تصور میکنند که آن چیزی را که واقعا احساس می کرده اند به والدینشان می گویند و چیزی را که دلشان می خواسته انجام میدهند.
  • راهبردهای شناختی، دیدگاه بیماران را که به جای برگزیدن هویت مستقل برای خودشان، گرفتار نماد والدین شده اند، مورد چالش قرار می دهند.
  • تمرکز اصلی درمان، زندگی فعلی بیمار است. تکنیکهای شناختی و تجربی که به بیماران کمک می کنند تا تمایلات و استعدادهای طبیعی شان را بشناسند و تکنیکهای رفتاری که به آنها کمک می کنند خویشتن واقعی شان را به منصه ظهور برسانند، از اهمیت بسزایی برخوردارند.
  • درمانگر و بیمار، مزایا و معایب ایجاد یک هویت مستقل را بررسی می کنند. بیمار، شباهت ها و تفاوت های خود را با نماد والدین، مورد شناسایی قرار می دهد. شناخت شباهت ها بسیار مهم است، زیرا هدف درمان این نیست که بیماران آن قدر در این کار افراط کنند که تمام شباهت های خود با نماد والدین را انکار نمایند.
    گاهی اوقات بیماران گرفتار شده میگویند که نمی خواهند در حال حاضر به هیچ وجه، شبیه نماد والدین باشند و حتی نمی توانند شباهت های موجود را نیز بشناسند. بیمار در این شکل از جبران افراطی طرح واره گرفتار، دقيقا برخلاف نماد والدین عمل می کند. علاوه بر این، بیماران می توانند بین جنبه گرفتار شده که خواهان غرق شدن در نماد والدین است و جنبه سالم که خواهان یک هویت مستقل فردی است، گفتگویی برقرار کنند.
  • اما در تصویر ذهنی خود به نماد والدین شان در دوران گذشته و حال حاضر، میگوید که چه قدر با آنها تفاوت داشته اند و چه قدر شبیه آنها بوده اند. علاوه بر این، آنها در تصویر ذهنی خود در ارتباط با نماد والدین شان، چه در گذشته و چه در زمان حال، مرزهایی را تعیین می کنند، مانند امتناع از فاش کردن اطلاعات یا نا پیروی از این که وقت بیشتری را با هم بگذرانند، نقش بزرگسال سالم ابتدا توسط درمانگر و سپس توسط بیمار ایفاء می شود و این کار به کودک گرفتار شده کمک میکند تا از نماد والدین جدا شود.
  • آنها همچنین از تجربه احساس بدنی خوشایند خود به عنوان راهی برای شناسایی فعالیتهای لذت بخش استفاده می کنند.
  • درمانگر مرزهای مناسبی را در نظر میگیرد و رابطه درمانی را به گونه ای تنظیم می کند که نه زیاد به بیمار نزدیک شود و نه این که زیاد از او فاصله بگیرد. اگر درمانگر و بیمار خیلی با یکدیگر قاطی شوند، ممکن است گرفتاری دوران کودکی بیمار دوباره به وجود بیاید. اگر از یکدیگر زیاد فاصله بگیرند، بیمار احساس جدایی کرده و برای تغییر، انگیزه کافی پیدا نمی کند.

یک نظر بگذارید

دلیل بازگشت وجه