مقدمه
هر انسانی در زندگی خود در موقعیت های مختلفی قرار می گیرد، که می توان آن را مشابه یک سفر در نظر گرفت. سفری که پایانی نداشته و در طول زندگی ما تکرار می شود، سفری که در هر مرحله آن ما مشابه یک قهرمان عمل می کنیم. به عنوان مثال، فرض کنید مشکلی پیش می آید و شما بیمار می شوید و یا رابطه شما با همسرتان به خطر می افتد و یا …. در چند دقیقه نخست مایل نیستید به مشکل نگاه کنید (سایه معصوم)، اما پس از مدتی خوش بینی شما بر می گردد (معصوم) و درگیر بررسی وضعیت می شوید. تجربه بعدی شما احساس ناتوانی و رنج است، اما پس از مدتی از دیگران درخواست کمک و حمایت می کنید (یتیم). شما منابع و امکانات خود را مرتب می کنید و نقشه ای برای رویارویی با مشکل می ریزید (جنگجو). ضمن آن که این نقشه را به اجرا در می آورید، به این نکته توجه نشان می دهید که شما و دیگران به چه کمک های عاطفی نیاز دارید (حامی).
اطلاعات بیش تری به دست می آورید (جستجوگر)، توهم ها و امیدهای نادرست را رها می کنید (نابودگر) و تعهدهای تازه ای برای تغییر به وجود می آورید (عاشق) تا راه حلی بیابید (آفرینشگر). یعنی شما به بحران به شیوه ای پاسخ می دهید که رشد کنید و بیش تر از آنچه بودید، شوید. پس از آن که به این بحران رسیدگی کردید، به این جنبه موضوع می نگرید که آیا در ایجاد این مشکل نقش داشتید (حاکم) و در جهت بهبود و التیام آن بخش از وجودتان اقدام می کنید (جادوگر) تا دوباره چنین مشکلی را نیافرینید. یا شاید فقط آن بخش وجودتان را التیام می بخشید که در نتیجه شرایطی است که شما هیچ نقشی در ایجاد آن نداشتید، به درد آمده است. چنین فرآیندی این امکان را به شما می دهد که ببینید چه درسی از این وضعیت می توانید بگیرید (فرزانه). این یادگیری، شما را آزاد می کند تا به لذت بردن از زندگی بازگردید (دلقک) و به جریان های زندگی اعتماد کنید (معصوم).
سفر قهرمانی، یک فرآیند درونی است. سفری که طی آن با کهن الگوهایش زندگی می کنیم. مفهومی که حالات درونی ما در شرایط مختلف در زندگی مان را تعریف می کند. و این سفر پایان ندارد …
آرکتایپ یا کهن الگوی معصوم (INNOCENT)
زمانی که کهن الگوی معصوم در وجود ما فعال می شود، یعنی روزنه ای از امید در شرایط سخت و تیرگی های زندگی در ما به وجود می آید.
در بیشتر مواقع معصوم اولین کهن الگویی است که در سفر قهرمانی با آن روبرو می شویم. این کهن الگو مظهر اعتماد به دیگران و جهان پیرامون ما می باشد. کهن الگوی معصوم به کودکی می ماند، که برای انجام کارهای خود به دیگران احتیاج دارد، و زمانی که با مشکلی روبرو می شود، تلاش خود را افزایش می دهد و سعی می کند توانایی و ایمان بیشتری از خود نشان دهد. در حقیقت معصوم بر این باور است که تلاش ها و کارهای درست او بالاخره به نتایج مثبت خواهند رسید.
همه ما با معصومیت آغاز می کنیم. در رحم مادر از ما نگهداری میشود. در مراحل بعدی، پدر و مادر ما را دوست داشته و از ما مراقبت و حمایت میکنند.
همچنین حلقه دوستان و آشنایان و نهادهای اجتماعی، ما را مورد تشویق و حمایت قرار میدهند تا استعدادهای خود را بروز داده و آنها را شکوفا کنیم.
این روند حمایتی، تا زمانی که بتوانیم از خود مراقبت کنیم، ادامه خواهد داشت.
هدف: ماندن در فضای امن
ترس: طرد شدن
روش پاسخ به موقعیت (مشکل): انکار مشکل یا درخواست نجات
کاری که باید انجام دهد (تکلیف و وظیفه): پایبندی، قوه تشخیص
مزایا: اعتماد، خوش بینی و وفاداری
آرکتایپ یا کهن الگوی یتیم (REGULAR GUY/GIRL)
زمانی که کهن الگوی یتیم در وجود ما فعال می شود، یعنی به این باور هستیم که باید در برابر شرایط احتیاط کنیم.
یتیم به مانند کودکی است که هیچ کس به نیازهایش توجه نمی کند و به او پاسخ نمی دهد. و یا به مانند بزرگسالی است که در دام ضعفهای درونی، وقایع اسفناک، اشخاص ستمگر، یا بیماری های جسمی گرفتار شده است. ما در مرحله یتیم، اغلب بدگمان می شویم و ستم دیدگی خود را توجیه می کنیم و پتانسیل این را داریم تا از اطرافیان خود سوءاستفاده کنیم.
کودکی که در آغاز خردسالی و هنگامی که هنوز به حد کافی رشد نکرده و امکان مراقبت از خود را ندارد و ناگهان از حمایت پدر و مادر محروم میشود.
والدین میمیرند یا او را ترک نموده و یا از او سوء استفاده میکنند. چنین کودکانی عزیز نیستند، تحت حمایت قرار ندارند، احساس امنیت نمی کنند و از آموزشهای زندگی بهرهای نمیبرند.
همانند وقتی که کودک درونمان احساس تنهایی، طرد شدگی، شکنجه شدن و فریب خوردن را دارد. هنگامی که معلم بصورت ناعادلانه رفتار میکند و همکلاسیها ما را مسخره میکنند.
صمیمیترین دوستانمان به ما نارو میزنند و ما را ترک میکنند. با پزشک پولکی روبرو میشویم که بدون پول، هیچ بیماری را درمان نمیکند. کارخانه داری را میبینیم که برای سود بیشتر، محیط زیست را آلوده میکند. آگهیهای تلویزیونی و تبلیغات به ما دروغ میگویند.
جالب اینجاست که ما معمولا یتیم درونمان را نمیپذیریم و او را طرد میکنیم و یا در بهترین حالت او را از دیگران پنهان میکنیم.
چراکه از لحاظ اجتماعی، همیشه باید خوب به نظر برسیم و آزرده شدن و زخمی بودن، در منظر دیگران، صورت خوشی ندارد.
هدف: بازیافتن امنیت
ترس: بهره کشی، آزار
روش پاسخ به موقعیت (مشکل): ناتوانی، آرزوی نجات و تن دادن
کاری که باید انجام دهد (تکلیف و وظیفه): بررسی درد و سرخوردگی به طور کامل و گشوده بودن برای پذیرش کمک از دیگران
مزایا: همبستگی، همدلی و واقع گرایی
آرکتایپ یا کهن الگوی جنگجو (HERO)
زمانی که کهن الگوی جنگجو در وجود ما فعال می شود، این باور در ما تقویت می شود که انسانهای سرسخت سرانجام موفق خواهند شد.
ویژگی های جنگجو، پایداری در برابر مشکلات، توانایی ایجاد و حفظ حد و مرز، شجاعت دنبال کردن اهداف شخصی، استقامت در نبرد و پیگیری آن تا حصول پیروزی است. ما در موقعیت جنگجو، به رقابت و نبرد علاقه داریم. در سمت دیگر، جنگجوی گمراه و تکامل نیافته مانند آتیلای ویرانگر و بی رحم عمل می کند. پیشرفت و رشد جنگجو، زمانی اتفاق می افتد که به شناخت و درک عمیق تری از کسانی که آنها را دشمن می پندارد، برسد. برترین جنگجویان نیز، با مشکلات و ضعف های مخصوص این کهن الگو روبرو بوده و از آنها زیان می بینند. آنها اغلب بی انگیزه و بی احساس اند و به همین دلیل در نشان دادن صمیمیت و آسیب پذیری خود، حتی در قبال نزدیکان شان ضعیف و محدود عمل می کنند.
جنگجوی درونمان از ما میخواهد شجاع، قوی و باشرافت بوده، بهخوبی برنامه ریزی و هدف گذاری نموده و در صورت لزوم با دیگران وارد جنگ شویم و از قلمروی خود دفاع کنیم.
در اینصورت، دیگران جسارت ورود به قلمروی ما و دخالت بیجا در امور را نخواهند داشت.
جنگجوی درون، به ما کمک میکند که دنیا را به محل بهتری برای زندگی، تبدیل کنیم. کافی است بدانیم چه عواملی باعث ناخشنودی و ناراحتی ما در زندگی میشود. سپس با قدرت، این عوامل را به دلخواه خود تغییر دهیم.
در جهان امروز، در همه زمینهها رقابت شدیدی وجود دارد، از اقتصاد گرفته تا ورزش و سیاست. پر واضح است که لازمه رقابت، تقویت جنگجوی درون است.
یکی از مهمترین جلوه های جنگجو، استقلال میباشد. استقلال، توانایی افراد را در مستقل بودن، عدم وابستگی احساسی، خودمسئولیتی در تفکرات و اعمال نشان میدهد.
این افراد میتوانند به تنهایی طرح و برنامه ریزی داشته و تصمیمات مهم را
خودشان اتخاذ نمایند. در عین حال از نظرات دیگران نیز در این امر بهره خواهند برد.
این افراد از اتکا به دیگران به منظور برآورده شدن خواسته های عاطفی، خودداری میکنند. اما می توانند به تمایلات دیگران، بدون اینکه برده آنها شوند، پاسخ مناسب ارائه نمایند.
افراد غیر مستقل، نمیتوانند به راحتی تصمیم گرفته و احتمالا با مشورت کردن دچار تزلزل بیشتر و تردید خواهند شد.
خودابرازی از جمله دیگر جلوه های جنگجو میباشد. خود ابرازی به یاری افراد میآید تا توانایی ابراز و بیان احساسات و دفاع از حقوق شخصی خود را به صورتی غیر مخرب داشته باشند.
خود ابرازی، بر توانایی بیان احساسات در سطح عاطفی. توانایی ابراز عقاید در سطح شناختی و توانایی دفاع از حقوق و اجازه ندادن به دیگران جهت رنجاندن و گرفتن امتیاز، استوار میباشد.
هدف: برنده شدن، پیشبرد راه خود و ایجاد تغییر از طریق تلاش
ترس: ضعف، ناتوانی و بی لیاقتی
روش پاسخ به موقعیت (مشکل): کشتن، شکست یا تغییر مشکل
کاری که باید انجام دهد (تکلیف و وظیفه): قاطعیت بسیار بالا، جنگیدن برای آنچه واقعا مهم است
هدیه: شجاعت، انضباط و مهارت
آرکتایپ یا کهن الگوی حامی (CAREGIVER)
زمانی که کهن الگوی حامی در وجود ما فعال می شود، یعنی این باور در ما وجود دارد که یاری کردن دیگران در شرایط سخت، وظیفه و مسئولیت ما می باشد.
حامی ها اصولا انسان دوست و مهربان هستند و از کمک به دیگران لذت می برند ولی همیشه نسبت به خودشان این گونه نیستند. از آنجا که نزدیکی و علاقه زیادی به فرزندان و آشنایان خود احساس می کنند، احتمال دارد بصورت ناخودآگاه این اشخاص را به خود، وابسته و متکی نگاه دارند. حامی تکامل یافته (مثبت)، با محبت و صفای خود دنیا را پر انگیزه و شاد می کند. در مقابل حامی تکامل نیافته (منفی) دچار نوعی وابستگی دوگانه و افراطی شده و کمک به دیگران را بهانه ای برای فرار و انکار مشکلات فردی خود قرار می دهد. حامی در درون شما همواره فرصت انسان بودن و شرافتمندی راستین را بوجود می آورد.
شاید والدین، بهترین مثال برای کهن الگوی حامی باشند. آنها خلاق، پرمهر و سرشار از توجه به رشد و پرورش کودک بوده و حاضرند بمیرند تا کودک زنده بماند.
در نوزادی، حامی به تمام امور رسیدگی می کند. ولی بتدریج که دوره نوزادی تمام میشود، حامی به آموزش درس زندگی می پردازد تا کودک روز به روز داناتر و مستقلتر گردد. در مراحل بعدی، معلم، پزشک، پرستار و کارفرما، گاها وظیفه حامیگری را بعهده میگیرند.
در صورتیکه حامیان، از کهن الگوی جنگجو بهرهای برده باشند، میتوانند علاوه بر حمایت از افراد، برای آنها حصار امنی ایجاد کنند که در آن به خوبی احساس آرامش و امنیت نمایند. این امر، مطلوبترین حالت حمایتگری خواهد بود.
شاید یکی از مهمترین مظاهر حامیگری، احترام به خویشتن خویش است. احترام به خویش، منجر به احساس رضایت و خشنودی میشود. مضاف بر آن، باعث عزت نفس درونی و انتقال آن به اطرافیان میگردد.
بالا بودن بیش از حد این عامل نیز دردسرساز است و میتواند به شکل خودشیفتگی و خودخواهی خود را نشان دهد. این افراد از نقاط قوت و دستاوردهای خود به کرات صحبت میکنند که این امر منجر به بروز احساسات منفی در اطرافیان میگردد.
در مقابل اگر افراد توانایی پایینی دراحترام به خویش داشته باشند، دچار مشکلاتی چون حس حقارت، سرخوردگی، افسردگی شده و از زندگانی لذت کافی نخواهند برد.
جلوه دیگر حامیگری، مسئولیت پذیری اجتماعی میباشد. مسئولیت پذیری اجتماعی، به معنی حضور افراد در گروههای اجتماعی و دوستانه میباشد که بر اساس نیات خیر خواهانه و بدون منظور نمودن منافع شخصی و تنها با در نظر گرفتن منافع عمومی، شکل میگیرد.
همدلی، جلوه دیگری از حامیگری بوده و به معنی توانایی افراد در فهم احساسات دیگران میباشد. این مهم به افراد کمک میکند تا علائم عاطفی دیگران را درک و به آن عکس العمل مناسب نشان دهند.
هدف: کمک به دیگران، تاثیرگذاری از طریق عشق و ایثار
ترس: خودخواهی، قدر ناشناسی
روش پاسخ به موقعیت (مشکل): رسیدگی به مشکل یا آسیب دیدگان از آن مشکل
کاری که باید انجام دهد (تکلیف و وظیفه): کمک به ناتوان کردن خود یا دیگران
هدیه: همدلی، سخاوتمندی
آرکتایپ یا کهن الگوی جستجوگر (EXPLORER)
زمانی که کهن الگوی جستجوگر در وجود ما فعال می شود، یعنی ذهن ما همواره به دنبال گزینه های بهتر بوده و به زبان دیگر همیشه زمین دیگری وجود دارد که چمنش به نظرتان سبزتر می باشد.
موقعیت جستجوگر، در ما توان ماجراجویی، اکتشاف و پاسخ گویی به نیازها و خواسته های منحصر به فرد ما را به وجود می آورد. این کهن الگو از یک سو می خواهد همرنگ جماعت باشد و از یک سو خواستار رسیدگی و پاسخ گویی به نیازهای درونی و فردی خویش است. از طرفی از گام نهادن در راه رشد فردیت می ترسد و از طرف دیگر از پوچی دنبال کردن زندگی ای که به نیاز های درونی و منحصر به فرد او پاسخ نگوید وحشت دارد.
این آرکتایپ، از جستجو و کاوش در پی آرزو و حسرت، آغاز میشود. همه ما در پی یافتن آرمانها و آرزوهای خود هستیم تا آیندهای بهتر بسازیم و جهانی بهتر را پایه ریزی نماییم.
نمونه عینی جوینده را می توان در شخصیت مهاجرین، پیدا کرد. آنانی که با تحمل سختی ها و مشقات فراوان، به مکان جدیدی در دنیا نقل مکان میکنند. سپس در مکان جدید، نهایت تلاش و کوشش خود را صرف پیشرفت و عملی کردن آمال و آرزوهای خود میکنند.
صورت دیگری از جستجو، آرزوی ما برای بازگشتن به اصل خویش، یعنی دوران قبل از یتیمی و حتی دوران نوزادی است. بدیهی است پول، ثروت، قدرت و تمامی اسباب دنیوی، نمیتواند ما را به این مقصود برساند.
تنها میتوانیم با واقعی شدن و به دنیا آوردن خویشتن حقیقی خود، به این آرزو جامه عمل بپوشانیم. یاد بگیریم، آنچه را که جست و جو میکنیم، در اعماق درون خود بیابیم، در غیر اینصورت، هرگز آن را در بیرون، پیدا نخواهیم کرد.
بدیهی است که جستجو در اعماق درون، برای افراد درونگرا بسیار سادهتر از افراد برونگراست. چراکه این افراد در جهان درون خود احساس راحتی بیشتری نموده و از کشف ان لذت میبرند.
درحالیکه افراد برونگرا، در جهان بیرونی احساس آسایش بیشتری داشته و عاشق کشف آن هستند.
در هرصورت، جوینده درون، ما را به به مبارزه میطلبد تا آنچه را که از آن هراس داریم کشف نموده و در نتیجه استقبال از خطرات و ریسک ناشناختهها، کاملا دگرگون شویم.
هدف: جست و جو برای زندگی یا روشی بهتر
ترس: همرنگ شدن با جماعت، به تله افتادن
روش پاسخ به موقعیت (مشکل): ترک کردن، فرار کردن، رفتن
کاری که باید انجام دهد (تکلیف و وظیفه): وفادار بودن به حقیقت ژرف تر یا والاتر
هدیه: استقلال، باندپروازی
آرکتایپ یا کهن الگوی نابودگر (OUTLAW)
زمانی که کهن الگوی نابودگر در وجود ما فعال می شود، یعنی توان رها کردن موقعیت فعلی و جلوگیری از زیان بیش از پیش را می یابیم.
نابودگر فردی است که قربانی حوادث و شکست های متعددی شده و خواهان بازسازی مجدد زندگی خویش است. او کسی است که راه و تجربه های جدیدی را در زندگی اش انتخاب می کند. در دنیای مدرن امروز، خیلی ها از کارهای نابودگر وحشت می کنند، ولی بسیاری از روایت های اسطوره ای از زندگی تازه ای که پس از یک مرگ یا شکست پدید می آید صحبت می کنند. اگر با نابودگر وجود خود دوست شویم، ترس از دست دادن آنچه داریم از ما دور می شود و می توانیم به ناشناخته ها اعتماد کنیم.
سفر قهرمانی، سفر ساده ای نیست و با موانع ریز و درشتی همراه میباشد. زمزمههای درونی که مانند اژدها به جان ما میافتند و سعی میکنند از ادامه سفر بازمان دارند.
زمزمه هایی مانند ”نمیتوانی”، ”هیچ وقت نتوانستی” و “هرگز موفق نمیشوی“. باید با شجاعت با این موارد روبرو و با کمک کهن الگوی ویرانگر، آنها را از میان برداریم و به مسیر خود ادامه دهیم.
این زمزمهها گاهی به سایهها مربوط هستند. به خودهای احتمالی که سرکوب شدهاند، مورد نفرین قرار داشته اند و فرصت رشد نداشته و زیان آور بنظر میرسند.
زمزمه ها همیشه جنبه درونی نداشته و گاهی توسط اطرافیان، مانند پدر و مادر به ما القا میشود. در اینجا هم، راه حل دقیقا مانند بالاست.
البته باید توجه کنیم که نیازی به درگیری با پدر و مادر و خدشه دار کردن حایگاه آنها وجود ندارد. باید به ندای درون گوش فرا داد و زندگی را بر آن اساس پیش برد.
نابودگر خواص مفید دیگری نیز دارد.
بطوریکه موجب میشود، بیپرده با مفهوم مرگ و نیستی روبرو شویم و آنرا باور کنیم. بر این اساس، درک میکنیم که تا ابد فرصت نداریم تا زندگی خود را سر و سامان داده و مثلا روابط خود را با همسر، فرزند و دوستانمان، بهبود بخشیم.
بسیاری از مردم، نسبت به ویرانگر، دید مثبتی ندارند. در حالیکه ویرانگر، نقش تسویه کننده و پالاینده را در زندگی ایفا و کمک میکند تا چیزهای زائد را از وحود خود، دور بریزیم و جنبه درونی خود را پاکیزه نماییم.
همانند آپارتمانی که اگر از اسباب و اثاثیه غیر ضرور عاری نشود، دیگر جای تنفس نداشته و عملا تبدیل به انبار ضایعات خواهد شد.
نابودگر همچنین به ما کمک میکند تا با رها کردن خویشتنهای دروغین و نقابهایی که تمام بخشهای شخصیتمان را پنهان نگاه داشتهاند، به مقام فردیت دست یابیم. بعد از این مرحله می توانیم کشف کنیم که دقیقا که هستیم و چه باید بکنیم.
هدف: رشد، دگردیسی
ترس: رکود یا نابودی، مرگ بدون تولد دوباره
روش پاسخ به موقعیت (مشکل): توسط آن مشکل نابود شدن یا آن را نابود کردن
کاری که باید انجام دهد (تکلیف و وظیفه): یادگیری رها کردن، تغییر، پذیرش میرایی
هدیه: فروتنی، پذیرش
آرکتایپ یا کهن الگوی عاشق (LOVER)
زمانی که کهن الگوی عاشق در وجود ما فعال می شود، یعنی به موقعیتی رسیده ایم که پاسخ اصلی و نهایی مشکلات خود را در عشق و دوست داشتن می دانیم.
عشق میان دو انسان رایج ترین داستان کهن الگوی عاشق است. ولی در حقیقت هر کس که به شخص و یا موضوع دیگری عشق بورزد، انسانی عاشق محسوب می شود. افراد عاشق معمولا دارای گیرایی و جاذبه قابل توجهی هستند که از تیپ و شخصیت آنها سرچشمه می گیرد و دیگران را جذب خود می نمایند. نگرانی عاشق، علاقه به تجربه عشق های گوناگون از یک سو و متعهد بودن به یک نفر از سوی دیگر است. عاشق می خواهد وجود خود را با دیگری (دوست، گروه، کار، معنویت) در هم آمیزد ولی چنین عملی خطر گم کردن هویت او را به همراه خواهد داشت. چالش روزمره عاشق حفظ تعهد از سویی و هویت و علایق خود از سوی دیگر است. اگر در ایجاد این تعادل موفق نشود ممکن است خود را در رابطه اش گم کرده و از این بابت اظهار نارضایتی نماید.
عشق در یک کلام، قویترین نیروی موجود در جهان بوده و افراد دهنده و گیرنده این نیروی عظیم، هر دو سود میبرند.
اما یکی از مهمترین خواص عشق، توانایی بخشش افراد است.
وقتی از کسی نفرت داریم و یا از دست کسی ناراحت و عصبانی هستیم، در حقیقت کوله باری از نفرت و عصبیت را با خود حمل نموده و این سو و آن سو میبریم.
حمل این بار قطعا ما را خسته و فرسوده خواهد نمود. پس چرا افراد را نبخشیم و خود را از شر این بار ناخواسته رها نکنیم؟
البته بخشیدن افراد شدیدا گناهکار، همانند کلاهبردارانی که مسئول نابودی بسیاری از خانوادهها بودهاند و یا جنایتکاران جنگی، شاید کار ساده ای نباشد. اساسا شاید لزومی به اعمال بخشش، در این گونه موارد نباشد.
اما در موارد جزئیتر، همانند مسائل خانوادگی و زناشویی، میتوان با استفاده از بخشش بهبسیاری از مشکلات، برای همیشه پایان داد.
جنبه دیگر عشق، علاقه به خویشتن و بخشش خود است. بههرحال همه ما در زندگی، مرتکب اعمال ناشایستی در مورد خود و دیگران میشویم. لکن نباید خود را برای این اعمال تا ابد سرزنش کرده و مورد مواخذه قرار دهیم.
بخشش خویش، میتواند به این وضعیت خاتمه داده و ما را جهت ادامه سفر آماده سازد.
بعنوان مثال، در صورت دریافت خبر فوت عزیزانمان، ابتدا خود را بهدلیل کم توجهی، عدم مراقبت و سایر کاستیها و کوتاهیها، شدیدا سرزنش میکنیم. اما این وضعیت میبایستی در نهایت متوقف شود. باید خود را ببخشیم.
چراکه در غیر اینصورت، از سفر قهرمانی خویش، باز خواهیم ماند.
مطابق با نظرات یونگ، ما در درونمان، وجه جنسی سرکوب شدهای داریم که در مردها آنیما و در زنها، آنیموس نامیده میشود.
ما با نگریستن به جهان بیرون،میفهمیم که در درونمان چه خبر است. با آموختن دوست داشتن به زنان بیرون از خودمان، یاد میگیریم که زن درونمان را دوست بداریم. «همینطور در مورد مرد درونمان.»
روابط خوب بین فردی از جمله جلوههای مهم عاشق میباشدکه توانایی افراد برای ایجاد و حفظ ارتباط رضایت بخش و دو جانبه میباشد.
این مهم به معنی دریافت و دادن محبت و صمیمیت در زمان مناسب بوده و روابط صمیمانه بین افراد، احساس راحتی در روابط و داشتن انتظارات مثبت در تعاملات اجتماعی را به وجود خواهد آورد.
هدف: حال خوش، یگانگی و هماهنگی
ترس: از دست دادن عشق، قطع ارتباط
روش پاسخ به موقعیت (مشکل): دوست داشتن آن مشکل
کاری که باید انجام دهد (تکلیف و وظیفه): پیروی از حال خوش و تعهد نسبت به آنچه دوست دارد
هدیه: تعهد، شور و شوق و وج
آرکتایپ یا کهن الگوی آفرینشگر (CREATOR)
زمانی که کهن الگوی آفرینشگر در وجود ما فعال می شود، یعنی به موقعیتی رسیده ایم که توانایی خلق آن چیزهایی که در ذهن و قوه تخیل مان می گنجد را داریم.
آفرینشگری، یعنی توانایی پدید آوردن آثار ادبی، هنرهای زیبا، موسیقی و یا کارهای هنرمندانه. در حالی که آفرینشگر، یک کار آفرین، مخترع، نو آور و بطور کلی هر فردی است که بصورت روزانه و فعال از قوه تخیل خود در مسیر زندگی شخصی و کاری اش استفاده می کند. آفرینشگر ممکن است آنقدر انعطاف ناپذیر شود که همه چیز و همه کس را وسیله ای برای انجام دادن نقشه های هنری خود قرار داده و این گونه زندگی خود و دیگران را از لحظه های لذت بخش خالی کند.
این آرکتایپ و اساسا قدرت آفرینندگی، یکی از بزرگترین موهبتهای در دسترس انسانها میباشد.
آفرینندگی، با حس خلاقیت انسان رابطه مستقیم دارد. حسی که به ما کمک می کند تا بتوانیم همه چیز را در عالم خیال خود تصور کرده و در نهایت، در عالم واقع، پیاده سازی و اجرا کنیم.
با این حساب، می توانیم اهداف و مقصود نهایی خود را نیز، با کمک قدرت خلاقیت، تصویر سازی نموده و سپس در راه رسیدن به آن تلاش نماییم. بدیهی است، هر چه از هدف خود تصویر واضحتر و شفافتری داشتهباشیم، سادهتر میتوانیم بدان دست یابیم.
جالب اینکه تمامی هنرمندان، از همان ابتدا درباره اثر هنری خود، تصویر شفافی در ذهن دارند و دقیقا میدانند قرار است چه چیزی را خلق نمایند.
تمامی ورزشکاران موفق، از ابتدا لحظه پیروزی خود را در ذهن خلق نموده و با آن زندگی میکنند و در عین حال، تمام تلاش خود را برای رسیدن به آن لحظه مهم، به کار میبندند.
نکته مهم اینکه، اگر عاقبت بدی را جهت کاری در نظر بگیریم، احتمالا به همان عاقبت دچار خواهیم شد و اگر عاقبت خوب و مثبتی را در نظر بگیریم را در نظر بگیریم ، اتفاق مثبت، خواهد افتاد.
بهمین دلیل به رانندگان مسابقات اتوموبیلرانی توصیه میشود که به جاده چشم بدوزند و به دیوارهای اطراف نگاه نکنند. چرا که در صورت نگاه کردن به دیوار، احتمال انحراف از جاده و برخورد با دیوار افزایش خواهد یافت.
البته هدفگذاری میبایستی همواره با واقع بینی همراه باشد. بعبارت دیگر، باید واقعیات زندگی را پذیرفت.
همه ما پیر میشویم. نمیتوان مانع پیری شد. ولی میتوان در طول ایام پیری نیز با کمک حس خلاقیت، که هیچگاه از بین نمی رود،کارهای بزرگی انجام داد و به اهداف بلندی دست یافت.
کما اینکه بسیاری از شعرا و هنرمندان، در ایام پیری خود، آثار برجسته ای را خلق نموده و این آثار در طول تاریخ ماندگار شدهاند.
شاید بهترین روش زندگی، تعیین هدف و مقصد بصورت شفاف، با وام گیری ازقدرت خلاقیت باشد. در این صورت، با حرکت در مسیر اهداف و مضاعف نمودن تلاش و کوشش، میتوان به اهداف دست پیدا کرد. مضافا اینکه صرف حرکت در مسیر اهداف، به انسان حس رضایت خاطر بی نظیری میبخشد.
نکته آخر اینکه، اهداف ما جنبه قطعی ندارند و ممکن است در طول زمان و برحسب شرایط، دستخوش تغییرات جزیی و کلی شوند. زندگی جاریست و تغییرات نیز جزئی از آهنگ زندگی محسوب میشوند.
هدف: آفرینش زندگی، کار یا واقعیتی تازه از هر نوع
ترس: غیر اصیل بودن، آفرینش نامناسب و وضعیت قدرت تخیل
روش پاسخ به موقعیت (مشکل): پذیرش این موضوع که اژدها یا مشکل، بخشی از خویشتن است، بخشی از آنچه که فرد آفریده است و اشتیاق به این که واقعیت دیگری بیافریند
کاری که باید انجام دهد (تکلیف و وظیفه): آفرینش خویش و پذیرش خویش
هدیه: اعتماد، خلاقیت، هویت و حرفه
آرکتایپ یا کهن الگوی حاکم (RULER)
زمانی که کهن الگوی حاکم در وجود ما فعال می شود، یعنی در ذهن ما این باور وجود دارد که باید بر هر چیزی در زندگی خود تسلط داشته باشیم.
کهن الگوی حاکم فرصتی است برای تحت کنترل گرفتن و شکل دادن به زندگی ای که با ارزش های فردی مان مطابقت دارد. این کهن الگو در افراد صاحب اختیار و کسانی که مسئولیت مدیریت سازمان ها و خانواده ها را می پذیرند فعال شده و یا دیده می شود. حاکم باید تصمیم بگیرد که از فرصت های موجود برای سود جویی شخصی استفاده کند یا در راه مصلحت و رفاه عمومی. کهن الگوی حاکم، باعث بوجود آمدن آگاهی در مورد ارتباط میان دنیای درون و بیرون ما می شود. اگر درون مان احساس درستی داشته باشیم، بهتر می توانیم به دنیای بیرون بپردازیم.
این آرکتایپ، ترکیبی از کهن الگوهای حامی و جنگجو میباشد.
بدین ترتیب، قادر خواهیم بود تا از محدوده شخصی خود فراتر رفته و نحوه ارتباط درست با دیگران را انتخاب نماییم. در مراحل قبلی سفر قهرمانی آموختیم که باید از قلمروی خود، حفاظت و حراست کنیم.
اما قلمروی ما اساسا کجاست و مسئولیت ما در قبال خانواده، همسر، پدر و مادر، همکاران، جامعه و دنیا چیست؟ آیا باید خود را به همه افراد، به یک میزان نزدیک بدانیم و به آنها رسیدگی نماییم؟
در اینصورت آیا فرصت رسیدگی به همه افراد را خواهیم داشت؟
حاکم، میتواند به این سوالات پاسخ داده و کمک کند تا ماهیت روابط خود را با دنیای بیرون مشخص و موازنه مسئولیت نسبت به خود و دیگران را تنظیم نمایید.
هدف: قلمروی (زندگی) هماهنگ و مرفه
ترس: اغتشاش، از دست دادن اختیار
روش پاسخ به موقعیت (مشکل): یافتن کاربردهای مفید آن مشکل
کاری که باید انجام دهد (تکلیف و وظیفه): به عهده گرفتن مسئولیت کامل زندگی و یافتن راه هایی برای ابراز خویشتن ژرف تر در جهان
هدیه: اقتدار، مسئولیت و توانایی
آرکتایپ یا کهن الگوی جادوگر (MAGICIAN)
زمانی که کهن الگوی جادوگر در وجود ما فعال می شود، یعنی توانایی تحلیل، برداشت و استنباط از شرایط و تشخیص حقیقت را می یابیم.
کهن الگوی جادوگر با تغییر نگرش و برداشت خود و دیگران، به دنبال دستکاری جهان و آنچه را که به عنوان حقیقت موجود می شناسیم می باشد. انرژی این کهن الگو مانند حاکم، ناشی از هماهنگی وضعیت و باورهای درونیِ او با حقیقت بیرونی است. جادوگر از آگاهی های روزمره و عادی فراتر می رود و شیوه های متفاوت و عمیق تری را برای عملی کردن امور بکار می گیرد. قدرت و حکومت معمولا در دست جادوگر نیست، او اغلب گوشه گیر بوده و فقط بینش و راه حل های تازه و موثر در اختیار حاکم قرار می دهد. او در شکوفایی استعداد های دیگران موثر است و رازهای پیچیده ای که در پشت صحنه، وقایع را شکل می دهند آشکار می نماید. کار اصلی کهن الگوی جادوگر به دست آوردن و عملی کردن خواسته های قلبی از راه تغییر و به اوج رساندن افکار، احساس ها و نگرش ماست.
با کمک جادوگر، میتوانیم چیزهایی را خلق کنیم که قبلا وجود نداشته و از شر مواردی خلاص شویم که ارزش سابق خود را در زندگی ما، از دست دادهاند. قادر میشویم تا به جای انکار ترسها، با آنها روبرو شویم.
ما وقتی به جادوگر متوسل میشویم که از وجود افرادی که جرات کردند رویاهایشان را محقق کنند، حیرت میکنیم. مانند اپل و یا والت دیسنی که با جادوی کارشان آگاهی و زندگی ما را دچار تحول نمودهاند.
جادوگر از تغییر و تحول استقبال میکند. تحول چیزی است که انسانها علیرغم پذیرش ظاهری، در برابر آن مقاومت زیادی نشان میدهند.
انسانها برای عبور از یک مرحله از زندگی به مرحله یا فصل بعدی، به کمک نیاز دارند که مربی و یا تسهیل گر این کمک را فراهم خواهند نمود.
هدف: دگرگونی واقعیت های بدتر به بهتر
ترس: جادوی سیاه به مفهوم دگرگونی در جهت منفی
روش پاسخ به موقعیت (مشکل): درمان مشکل یا دگرگون کردن آن
کاری که باید انجام دهد (تکلیف و وظیفه): هماهنگی خویشتن با عالم
هدیه: قدرت شخصی
آرکتایپ یا کهن الگوی فرزانه (SAGE)
زمانی که کهن الگوی فرزانه در وجود ما فعال می شود، یعنی به این باور می رسیم که دستیابی به حقیقت ما را به مقصد خود خواهد رساند.
کهن الگوهای عاشق و جادوگر خواسته های قلبی مان را نشان می دهند، در حالی که کهن الگوی فرزانه ما را در کنار گذاشتن چیزهایی که به عنوان خواسته به آنها فکر می کنیم یاری می دهد تا حقیقت را همان گونه که هست بیابیم و بپذیریم. شعار کهن الگوی فرزانه این است: “مبارزه با حقیقت، همواره به شکست منجر خواهد شد”. انگیزه اصلی کهن الگوی فرزانه، یافتن حقیقت یا حداقل نزدیک شدن به آن و رفع کنجکاوی و عطش ذهنی اش است. انرژی این کهن الگو فرصتی است برای بدست آوردن دانش و آزادی که با دانستن حقیقت به دست می آید.
این آرکتایپ، وجود ما را به یادگیری ابدی دعوت میکند. البته یادگیری با دانش آموختگی متفاوت است.
دانش آموختگی عموما حضور بر سر کلاسهای تئوریک و فراگیری علومی است که به سرعت کهنه شده و چندان کاربردی نیستند. لکن، یادگیری شامل فراگیری علومی میشود که کاربردی بوده و میتوانند در زندگی و در جهت حل مشکلات، به کار گرفته شوند.
قبل از آغاز یادگیری مادام العمر، میبایستی به سوالات ذیل، جوابی درخور ارائه نماییم:
برای اینکه آینده دلخواه خود را بسازم و در این مرحله بهترین باشم، باید چه علومی را فراگرفته و چه علومی را رها کنم؟
- به چه اطلاعات و دانش جدیدی نیاز دارم و به چه چیزی نیاز ندارم؟
- برای سرزنده و هدفمند بودن در تمام کارها، کدام مهارتهای زندگی را باید در خود پرورش دهم؟
- برای بهبود وضع این لحظه از زندگی، به چه مهارتهای فنی احتیاج دارم؟
- در این لحظه از زندگی، محیط های یادگیری، منابع لازم و مربیان مربوطه را کجا میتوانم بیابم؟
پاسخ به سوالات فوق، کاملا بستگی به شخصیت افراد و اهداف آنها در زندگی و تعریف آینده مطلوب از نظر آنها خواهد داشت.
بهرحال پس از پاسخ به سوالات مطروحه، یادگیری ابدی آغاز شده و میتوانیم درخصوص مهارتهای انسانی، مدیریت تعارض، مهارتهای فنی جدید، ارزشهای درونی خودمان، اصول رهبری و سایر موارد مورد علاقه، مطالب بیشتری بیاموزیم و مرحله به مرحله خود را به فرزانگی نزدیک کنیم.
فرزانگی، تعمق درباره دستاوردهایمان در زندگی و احساس غرور از ادای سهممان به خانواده و جامعه و داشتن میراثی گرانبها برای نسل های آینده میباشد.
هدف: حقیقت، ادراک
ترس: فریب، توهم
روش پاسخ به موقعیت (مشکل): مطالعه کردن، درک کردن یا رفتن به ورای آن مشکل
کاری که باید انجام دهد (تکلیف و وظیفه): رسیدن به دانش، خرد و روشن بینی
هدیه: شک گرایی، خرد و عدم وابستگی
آرکتایپ یا کهن الگوی دلقک (JESTER)
زمانی که کهن الگوی دلقک در وجود ما فعال می شود، یعنی به این ذهنیت رسیده ایم که باید از زندگی و آرامشی که ایجاد کرده ایم لذت ببریم.
شخصیت دلقک شامل کمدین ها، دلقک ها، طنز نویس ها، کاریکاتوریست ها و همچنین انسان های شوخ طبعی می شود که شادی و خنده را همه جا با خود می برند. دلقک می خواهد مزه زندگی را بچشد و آن را کاملا تجربه کند. او معمولا راهی برای لذت بردن از کارهای ناخوشایند یا محول کردن آنها به دیگران پیدا می کند. دلقک بیش از سایر کهن الگوها قدر و ارزش زمان حال و لذت بردن از لحظه را می داند. او مهارت خاصی در استفاده از طنز و شوخی برای فرو نشاندن خشم، خجالت زدگی و نزاع از خود نشان می دهد.
این آرکتایپ، بخشی از وجود ماست که نماینده سرخوشی، سرزندگی، لذت از زندگی و زیستن در زمان حال میباشد.
گذشته را برای دمی فراموش و خود را از فکر آینده رها کنیم و در لحظه زندگی کنیم و به زندگی و تمام مشکلات و مرارتهای آن بخندیم و آن را زیادی جدی نگیریم.
دلقک دید ما را به روی امکانات تازه میگشاید و محدودیت فکری ما را از میان میبرد. به ما میآموزد که همواره نباید به یک صورت خاص فکر و عمل نمود و برای حل مسائل مختلف، راه حلهای گوناگونی را پیش پای ما میگذارد.
به عبارتی دلقک، نماد خلاقیت وجودی انسان است و به ما میآموزد که کارها را صرفا به قصد لذت بردن و بدون توجه به مسائل مالی انجام دهیم.
ما انسانها، بسیار پیچیده هستیم. گاهی بخشی از وجود ما عمیقا میخواهد که بر سر کاری بمانیم، در حالیکه بخشی دیگر از وجودمان میخواهد آن کار را ترک کنیم.
دلقک به ما میآموزد که این نا هماهنگیها را به رسمیت شناخته و از آنها لذت ببریم.
هدف: تفریح، لذت و سرزندگی
ترس: دلمردگی
روش پاسخ به موقعیت (مشکل): بازی کردن با مشکل یا سر آن گذاشتن
کاری که باید انجام دهد (تکلیف و وظیفه): اعتماد به فرآیند، لذت بردن از سفر به خودی خود
هدیه: نشاط، رهایی و آزادی
Arash2001
سلام. ببخشید من توی شش آرکیتایپ توی این آزمون نمره ی کامل گرفتم. این به چه معناست؟